به تماشا سوگند واژه ای در قفس است!!!!



همه آدمیان» در این جهان» 

دمی می آیند» و بازدمی می آسایند»

و آنگاه که بانگِ رحیل» و آهنگِ گُسیل» برخاست،

سر از سیره سراب» برمی دارند و پای بر تیره تراب» می گذارند.

همه به وفای خویش می بالند» و از جفای بیش می نالند». 

هر انسان خود مسئول ساختنِ سرشت» و پرداختنِ سرنوشت» خویش است.

ابلیس» با همه تلبیس»،

بر هیچ انسان مختار» بدون هیچ اجبار»،

سُلطه ای جبری» و »تسلّطی هُژَبری» ندارد.

این ما انسان ها هستیم که از او پیروی» و حتّی تندروی» می کنیم!

بیاییم در بازشناسی هر نیک و بد»،فرمانِ خرد» را بپذیریم. 

خدای برین» و خردآفرین» را 

داور» و داوری او را باور» کنیم!


من جامعه ای را دیدم که در آن به جای نمو»،نما» دیده می شود

و به جای دعا»،ادّعا».

اینجا به جای مومن»،مومن نما»جلوه گری می کند

و به جای روشنفکر» ، روشنفکرنما».

 در اینجا نما ،حراج» است و ریا،رواج» دارد  

و رایت» به جای درایت» نشسته است.

در اینجا شرافت»،آفت» است 

و شهامت»،موجبِ ملامت»!

آزادگی» را سادگی» می نامند

و بردگی» را عینِ زندگی»!

جلب منفعت» در سلب مناعت» است

و بیانِ صداقت»،نشانِ حماقت»! 

بیاییم در این آقیانوس تباهی»،فانوس آگاهی» باشیم.

جان را بسوزیم» و زبان را برافروزیم»، 

تا شاید ظلمی را بزداییم» و ظلمتی را بپیراییم»!

و چشمی ببیند» ،تا خشمی بیافریند»! 


آخرین جستجو ها